حضرت زینب (س) مسافر سقیفه تا کربلا ...
" تاج بر سر رفته بودم خاک بر سر آمدم "
" با برادر رفته بودم بی برادر آمدم "
از سقیفه رهسپار کربلایش بودهام
شعلهها بر بالم افتاده که بی پر آمدم
یوسفم را گرگها پیراهنش را پاره کرد
از سفر برگشته با سوغات مادر آمدم
نایِ اصغر نالهها از داغِ محسن میسرود
نینوایی شد که با قنداقِ احمر آمدم
زینبم، از محضر جدّم خجالت میکشم
چونکه بی اکبر به این شهر پیمبر آمدم