بدعت
" گاهی دلم برای خودم تنگ میشود "
مابین آسمان و زمین جنگ میشود
یک گام حد فاصلة مرگ و زندگی است
این راه پرمخاطره فرسنگ میشود
جایی که تهمتن دل فرزند بردرید
آری شکستِ آینه از سنگ میشود
گندم برای آدم و حوا بهانه بود
غفلت همیشه فاجعة ننگ میشود
با نام عشق هر چه بخواهند میکنند
بدعت میان جامعه فرهنگ میشود
دریا کشان ساغر خورشید در جهان
چون مردمان چشم تو یکرنگ میشود
من مرغِ خوش ترانة باغِ بهشتیام
تلفیقِ کلمههاست که آهنگ میشود