سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلمه

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تب فرات

 
 


زُلالِ هُرمِ عطش بود و آفتابی که ...

 

سوارِ تشنه­تر از مشک و بویِ آبی که ...

 

شرارِ تشنگیِ آب را به آب سپرد

 

شکست آینة آب و التهابی که ...

 

تبِ فرات نشست و عنان اسب کشید

 

به ماه طعنه زند حلقة رکابی که ...

 

شکوهِ همهمة باغِ سیب را حس کرد

 

و بغضِ وا شدة آتش و کبابی که ...

 

کدام دستِ نوازش نواخت آهش را

 

نوایِ حنجرة زخمیِ ربابی که ...

 

به سر سلامتی­اش نخل­ها کمر بستند

 

به پاسِ حرمت سبزِ ابوترابی که ...

 

برایِ غصبِ " فدک " مشک را بهانه گرفت

 

دوباره نسلِ همان دسته شیخ و شابی که ...

 

میان مسجد و خانه سواره می­بردند

 

دو دست بسته ولی نه همان طنابی که ...

1387


 


ضمن تبریک به رئیس جمهور منتخب و محبوب، سفارشم به آقای روحانی

     

ای کاش که دولتم1 رهش کَج نکند

چون دولتِ قبلی2 با همه لَج نکند

 

 به نفعِ نشستِ پنج به اضافة یک

 

بر این شهدا فقط دهن کَج نکند

 

1-         منظورم دولت آقای روحانی است

2-         منظورم دولت آقای احمدی نژاد بود

 


 

درضمن رای بنده به آقای روحانی نبود ... .

 


به بهانه ی سلامتی همه ی مادران دنیا ... .

 

 

جهان افکنده بار محنت از دوش

زِ شادی گشته غم­هایش فراموش

 

چنان گل کرده خورشید از لبِ بام

شفق از بویِ عطرش گشته مدهوش

 

به یادِ چشمِ می آلودِ ساقی

گلِ لاله زِ نرگس شد قدح نوش

 

هزاران نغمه­ها از سر گرفتند

به یمنِ غنچة سبزِ قبا پوش

 

گلِ سوری گلِ نیلوفری را

کشید از ذوقِ سرمستی در آغوش

 

شنیدم نرم نرمک با گلِ یاس

چنین گفتا نسیمِ صبح در گوش

 

همه دریا­کشان را باز خوانید

درِ میخانه باز است شبِ دوش

 

الا ای کوثریون پای کوبید

به بانگِ غلغلِ مینایِ در جوش

 

دلیلِ آفرینش نامِ زهراست (س)

که بی او این جهان سرد است و خاموش

 

 

(سال 83 )


حرف حق ...

 

پدرِ خاک دل به خاک سپرد
مادرِ خاک را به خاک سپرد

با نگاهی که راه گم می­شد
خونِ دل را به چشمِ پاک سپرد

در مسیری که عشق هر قدم­اش
تا درِ خانه سینه چاک سپرد

چاه شد همدمِ غریب علی "ع"
گوش بر آهِ سوزناک سپرد

آه از دستِ مردمی که هنوز
حرفِ حق را به مهر و لاک سپرد


رحمت خدا ....

 

عقل تا درگاه ره می­برد، اما اندرون ره نمی­برد.

 

گل­ها و لاله­ها در اندرون است. در دل می­باید که باز شود.

 

جان کندن همة انبیا، اولیا و اصفیا برای این بود؛ این می­جستند.

 

 ما محتاج نظر رحمت خداییم.

 

(شمس تبریزی)


حضرت زینب (س) مسافر سقیفه تا کربلا ...

  

" تاج بر سر رفته بودم خاک بر سر آمدم "
" با برادر رفته بودم بی برادر آمدم "

از سقیفه رهسپار کربلایش بوده­ام
شعله­ها بر بالم افتاده که بی پر آمدم

یوسفم را گرگ­ها پیراهنش را پاره کرد
از سفر برگشته با سوغات مادر آمدم

نایِ اصغر ناله­ها از داغِ محسن می­سرود
نینوایی شد که با قنداقِ احمر آمدم

زینبم، از محضر جدّم خجالت می­کشم
چونکه بی ­اکبر به این شهر پیمبر آمدم


نای سر بریده ....

 

ای قصة بهشت ز کویت حکایتی ....

 

 

ای روضه ات زِ روضة رضوان حکایتی

 

حتّی بهشت از سرِ کویت علامتی

 

گودالِ قتلگاهِ تو محراب عشق بود

 

در بندگی، خدایِ خلوصِ عبادتی

 

انگشترِ تو حاجتِ دشمن روا کند

 

یعنی که در سخاوتِ خود بی نهایتی

 

گاهی به رویِ نیزه و گاهی به زیرِ تیغ

 

لب تشنة فراز و نشیبِ هدایتی

 

راهی به شهرِ کوفه شدی تا نشان دهی

 

بر " اشبح الرّجال " که مردِ صداقتی

 

موسایِ عشق یکدله همراهِ خواهرت

 

( مهمانِ چوبدستیِ بزمِ جسارتی )1

 

پیچیده در ترنُّمِ هستی صدایِ تو

 

ای نایِ سر بریده شکوهِ فصاحتی

 

 

1- علیرضا لک


بدعت

 

" گاهی دلم برای خودم تنگ می­شود "

مابین آسمان و زمین جنگ می­شود

یک گام حد فاصلة مرگ و زندگی است
این راه پرمخاطره فرسنگ می­شود

جایی که تهمتن دل فرزند بردرید
آری شکستِ آینه از سنگ می­شود

گندم برای آدم و حوا بهانه بود
غفلت همیشه فاجعة ننگ می­شود

با نام عشق هر چه بخواهند می­کنند
بدعت میان جامعه فرهنگ می­شود

دریا کشان ساغر خورشید در جهان
چون مردمان چشم تو یکرنگ می­شود

من مرغِ خوش ترانة باغِ بهشتی­ام
تلفیقِ کلمه­هاست که آهنگ می­شود

 


اسلام علیک یا ابا عبدالله ...

 

با فطرس نگاه تو من پر گرفته­ام

از جبرئیل چشم تو شهپر گرفته­ام

 

دنیا بدون عشق که زندان زندگی است

با عشق توست زندگی از سر گرفته­ام

 

آغوش مادرم که حسینیة تو بود

تعلیم روضه خوانی "اصغر"  گرفته­ام

 

از خاک پای منبرت اهل نظر شدم

این آبرو ز خاک همین در گرفته ام

 

از کودکی به سفرة احسان تو قسم

هر حاجتی که خواستم آخر گرفته ام


فاطمه (س)، فاطمه (س) است ...

نذری برای سلامتی دخترم زهرا ....

فاطمه (­س) در اصل معنای خداست
حب و بغضش، حب و بغض کبریاست

 فاطمه (­س) انَّ السَّلام، منهُ السَّلام
لفظِ توحید شهودی در کلام

فاطمه (س) از آب یعنی پاک­تر
در مقامش عقل خاکی خاک­تر

مریم و سارا و کلثوم آسیه
بر خدیجه گفته هر یک تهنیه

ای خدیجه این قدر غمگین مباش
ما کنیزش آمدیم و شاد باش

آری آری خلقت آن پاک­زاد
این چنین پا بر سر دنیا نهاد

زیر ساق عرش چونکه نور بود
فاطمه ( س) با جسم خاکی (حور) بود

ذکر تسبیحات او راز و نیاز
در بیان فلسفه یعنی نماز

مدّعی کم گو که این­ها سفسطه است
بر قبول هر نمازی واسطه است

در اذان نام محمد (ص) نام اوست
فاطمه (س) شرط مقدَّم بر وضوست

چونکه او (ام­ابیها) منصب است
هر کسی بی­فاطمه (س) لامذهب است

فاطمه (س) گر دختر احمد (ص) نبود
(لَم یَلِد) آیا (وَ لَم یولَد) نبود؟

گر نباشد مرتضی (ع) کفوٌ‌ اَبد
خوانم او را ( قُل هو اللهُ اَحَد)

در جهان همچون دو اقیانوس عشق
حیدر (ع) و زهرا (س) شده مانوس عشق

چون به دست اوست می­گردد فلک
آسیا گردان او دست ملک

لال باشم گر بگویم او خداست
کی ز نور حق ولی زهرا (س) جداست

چادرش آیینة توحید بود
آسمان یازده خورشید بود

چون محمد (ص) رفت در آغوش خاک
از (سمک) برخاست ناله تا (سماک)

در سقیفه فتنه­ای کرده قیام
در پی بیعت گرفتن از امام(ع)

مردمی که نقض قرآن می­کنند
پیروی از کار شیطان می­کنند

بر حریم عشق یورش برده­اند
هیزمی از کینه گرد آورده­اند

بین­شان شیطان امیر مهلکه است
در میان آتش بیار معرکه است

(فضه)، ای خدمتگزار فاطمه (س)
خَلقاً و خُلقاً به قرآن عالمه

آن زمان که پهلوی زهرا (س) شکست
حرمت ( لا تَدخُلُوا ... اِلّا ... ) شکست


فاطمه (س) با ضربه­ای که پرت شد
ضربه مهلک بود و محسن سقط
? شد

چون که دیدی غنچه و گل سوخته
آتشی مسمار را افروخته

وقتی از امداد عاجز مانده­ای
با کدام آیه علی (ع) را خوانده­ای ؟

فاطمه (س) ( ألجارُ ثُمّ الدّار ) بود
کی ولی همسایه با او یار بود

با گلایه گفته­اند از سرگذشت
گریه­هایت فاطمه (س) از حد گذشت

یا که از صبح و شب­اش پرسیداند
از جراحات و تب­اش پرسیده­اند

( هر کسی از ظن خود شد یار او
از درون او نجست اسرار او )

در مدینه جای مردم بر امام (ع)
او زِ جا بر­خیزد و گوید سلام

در عزاخانه برایِ تعزیت
جبرئیل آمد به عرض تسلیت

اولین کاری که همت می­کند
با علی (ع) تجدید بیعت می­کند

هر چه می­فرمود جبریل امین
می­نوشت آن را امیر المومنین (ع)

مصحف زهرا (س) حمایت از علی (ع) است
آیه­هایش با صراحت از علی (ع) است

فاطمه (س) ( أن لا تری و لا یراه)
چشم شب باشد به گفتارش گواه

نیمه شب دستِ خدا اندوهناک
(آسمان را دفن کرده زیر خاک)
----------------------------

? قافیه شنیداریست و به ایراد قافیه واقف­ام.

حرکات (پَ و سِ)